به من خبر رسیده است كه گروهى از شما مىخواهند به خونخواهىحسین(ع)قیام كنند. خداوند این گروه را مورد رحمتخود قرار دهد. به خدا سوگند، به من گفتند كه چه افرادى مىخواهند قیام كنند وخانههایشان راهم نشان دادند و حتى دستور دادند تا آنها رادستگیر كنم; اما من خوددارى كردم و گفتم:
اگر بامن جنگ كردند، با آنان مىجنگم ولى براى چه با من جنگكنند؟! به خدا سوگند، من قاتل حسین(ع)نیستم. به خدا سوگند، منهم از كشته شدن او كه رحمتخدا براوباد. ناراحتشدم. بههرحال، افرادى كه مىخواهند قیام كنند، در امان هستند. آشكاراقیام كنند و به سوى قاتل حسین(ع)به راه بیفتند. من هم پشتیبانشما هستم. پسرزیاد قاتل حسین(ع)و یارانش است.او در حال لشكركشىبه عراق است. من دیشب او را در كنار پل «منبج» دیدم.
ابراهیم بن محمد بن طلحه(نوهى طلحه)كه سرپرستخراج(مالیات)كوفه بود، از سخنان فرماندار بر آشفت و به مردمگفت: اى مردم! سخنان این مرد سست و چرب زبان، شما را غافلنكند. هركسى قیام كند، كشته خواهد شد. اگر كسى علیه ما قیامكند، او را خواهیم كشت.
مسیب بن نجبه سخنان او را قطع كرد و گفت: اى فرزند پیمان شكنان(ناكثین)! تو با شمشیر خود ما را تهدیدمىكنى! تو زبونتراز آن هستى كه ما راتهدید كنى. ما تو را بهخاطر دشمنى با ما، سرزنش نمىكنیم، چون پدر بزرگ و پدرت راكشتهایم.
عبدالله بن وال هم گفت: چرا بین ما و فرماندار دخالت مىكنى؟! تو حاكم كوفه نیستى، تو تنها مامور دریافت جزیه هستى.
ابراهیم بن محمدبن طلحه، فرماندار كوفه را تهدید كرد كه بهابن زبیر گزارش خواهد داد. فرماندار كوفه با عذرخواهى از اومانع این كار شد.
سخنان فرماندار كوفه، توابین را داراى یك فرصت طلایى براىشروع قیام نمود. دیگر نیازى به فعالیتهاى پنهانى نبود. تبلیغاتو عضوگیرى توابین سرعت گرفت. روز به روز برشمار افرادى كه براىخوانخواهى امام حسین(ع)اسم نوشته بودند، اضافه شد.
موضوع :
بعدازشهادت امام حسین علیه السلام ,